به روایت یک شاهد عینی

ساخت وبلاگ

مدت هاست نمی تونم بنویسم. مدت هاست اونقدر درگیر چهارچوب نوشتن بودم خودمو یادم رفته. مدت هاست لحن نوشتنمو از دست دادم، یه چیزی مثل دست خط یا فر پایین موها. جای خاک بازی کردن با کلماتی که دوستشون داشتم همش فکر ریال ریال جمع زدن بودم. این روزا مثل اینکه نه امیدی به آینده داشته باشی و نه هراسی از گذشته. این روزا فقط حالُ زندگی می کنم. همون دقیقه همون ساعت نه بیشتر و نه کمتر. این روزا در متعادل ترین روزای عمرمم. یه جوری بی تفاوتی مناسب! 

به روایت یک شاهد عینی...
ما را در سایت به روایت یک شاهد عینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternalnotea بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:30

 

به روایت یک شاهد عینی...
ما را در سایت به روایت یک شاهد عینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternalnotea بازدید : 68 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 3:30